خدایا!
ای تنها!
ای بی کس!
دستانت را
می بوسم
و شانه هایت را
که می لرزد؛
برای این همه زیبایی و شکوه.
برای این همه اندوه.
***
گوارا باد
آن همه اشک.
آن همه درد.
آن همه آه.
همه خونین جگر،
دل خوشیم.
آن دم را
که دمی
از غم این هستی قدیم
رسته ای.
***
اکنون،
هر دم،
با تو می خندم؛
با تو می گریم؛
با تو می میرم؛
بر رنج انسان.
***
در باران اشک هایت
با تو می خوانم
با تو می خواهم
الآن
و هر آن
روزی را
که همان تنها دوستت
آن آقا
دوباره بیاید.
و دستان سرمازده این همه کودک ترسیده و گل آلود را
باز ببوسد.
و باز بمیرد.
***
جانم فدای تو
ای خدا!
ای علی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر