۱۳۸۸ دی ۴, جمعه

کیمیای کینه

تقدیم به آن روان روشن؛ بزرگ مرد، استاد

عبد الهادی حائری

 

 

استاد عالی مقام

جناب پروفسور

سر ادوارد گرانویل براون

خش خش این حیاط آرام پاییزی را

در این شهر روح فزا، کمبریج

خوب به خاطر بسپار.

و این طعم گس قهوه عصرانه را

خوب مزمزه کن.

به Acknowledgments مقاله ات بیندیش:

و با سپاس از خش خش گلوگاه کودکان که تشنه جویدیم

و با سپاس از عصاره گس پوست دخترکان که سوخته نوشیدیم

*****

وقف کردم

بإذن الله ورسوله

همه میراثم را

تا قیامت

هزاران هکتار خرابه خشم

در این بنیاد جهانی

برای جایزه جهانی جنگ

به تولیت فرزندان شرقی ام

*****

جناب ژنرال

عالی مقام

سر ادوارد گرانویل براون

اینک

تنها برازنده سینه توست

این مدال افتخار؛

نقش دروغین اسامه را

با هرم سوزان قلبم

بر این تیر

نشانده ام.

******

کار، کار کیست؟

نمی دانیم.

هالوکاست؟!

باکی نیست.

هر چه هست

سالهاست

با دود و آتش این اژدهای پاک

توطئه را

توهم را

فتنه را

حرامیان حرام زاده آن دامان پلید را

در نسل کشی دروغ کوره ها

زنده زنده در تخم سوزانده ایم.

*****

بدرود.

تاریخ بی ادبیات قومت را

در جغرافیای زبان بسته ستم

خواهم نگاشت

ای گرگ نژاد انگل سگ سان

ای قرن ها در میان ما.

 

*****

این بغض کودکان شرق،

ز کفتار پیر غرب

از جنس کینه است؛

اما

چو نسخه  شفاء

از جنس کیمیاست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر